جدول جو
جدول جو

معنی فرح زاد - جستجوی لغت در جدول جو

فرح زاد
(فَ رَ کَ)
دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران، واقع در 9هزارگزی باختر تجریش و 12هزارگزی تهران. ناحیه ای است واقع در دامنۀ کوهستان، سردسیر و دارای 1200 تن سکنه است. از قنات مشروب میشود. در بهار از رود خانه تنگه یونجه زار نیز استفاده می کنند. محصولاتش غلات، یونجه و توت است. اهالی به کشاورزی و چارپاداری گذران میکنند. یک باب دبستان و راه ماشین رو دارد. مزرعۀ یونجه زار کهریزک جزء این ده است. راه امامزاده داود که در تابستان زوار زیاد از تهران و اطراف به آنجا میروند از فرح زاد است. تا فرح زاد راه ماشین رو و از آنجا به بعد مالرو و صعب العبور است. زوار الاغ یا قاطر از فرح زاد کرایه میگیرند و به امام زاده داود میروند. بنابراین در تابستان هنگام حرکت زوار شغل ساکنین این قریه بیشتر چارپاداری است. تابستان در حدود 200 خانوار از تهران برای هواخوری و گذرانیدن ایام گرما در این قریه با اجاره کردن باغچه و خانه ساکن میشوند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخزاد
تصویر فرخزاد
(پسرانه)
شاد به دنیا آمده، نام فرشته موکل بر زمین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هرمزد برادر رستم هرمزان از سرداران سپاه یزگرد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ شاد
تصویر فرخ شاد
(پسرانه)
مرکب از فرخ (مبارک) + شاد، نام یکی از درباریان در زمان ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ زند
تصویر فرخ زند
(پسرانه)
مرکب از فرخ (مبارک) + زند، نام پسر علیمردان خان زند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ زات
تصویر فرخ زات
(پسرانه)
صورت دیگری از فرخزاد، نام پدر آذرفرنبغ مؤلف دینکرت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ داد
تصویر فرخ داد
(پسرانه)
مبارک آفریده شده، مرکب از فرخ (مبارک) + داد (عدالت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرزاد
تصویر فرزاد
(پسرانه)
تولد باشکوه، زاده شکوه و جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرخ زاد
تصویر فرخ زاد
آنکه با طالع خجسته و فرخ به دنیا آمده، کنایه از خوش طالع، خوشبخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پری زاد
تصویر پری زاد
فرزند پری، پری نژاد، کنایه از بچۀ بسیار زیبا
فرهنگ فارسی عمید
(بِ دَ / دِ)
مبارک زاد باشد، چه فرخ به معنی مبارک آمده است. (برهان). فیروز. خجسته. سعادتمند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرخ شود
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه، واقع در500گزی خاور نقده و یک هزارگزی جنوب شوسۀ نقده به مهاباد. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای 495 تن سکنه است. از گدارچای مشروب میشود. محصولاتش غلات، چغندر، توتون، حبوب و برنج است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ)
رستم. پسر هرمزد ششم و از سرداران یزدگرد سوم بود. (ولف). پسر فرخ هرمزد و برادر فرخ زاد هرمزد است. (ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشیدیاسمی ص 522). این سردار در حملۀ عرب به ایران به دست سپاهیان بادیه نشین عرب کشته شد و پس از قتل او یزدگرد سوم آخرین خسرو ساسانی از پیش سپاه عرب گریخت و راه خراسان گرفت. (از تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی ص 124). وی سه ماه در قادسیه جنگید و سرانجام در رزمی که میان او و سعد وقاص سردار عرب درگرفت، سعد تیغی بر سر او زد و با یکی دو ضربت دیگر او را هلاک کرد. پس از قتل او برادرش فرخ زاد هرمزد با سپاهی گران به مغرب ایران رسید امایاری او ثمری نداشت و سپاه ایران سرانجام شکست خورد. رجوع به شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 9 ص 2979 شود
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
قصبۀ مرکزی دهستان رودپی از بخش مرکزی شهرستان ساری که در 25هزارگزی شمال ساری واقع است. ناحیه ای است واقع در دشت، معتدل، مرطوب و دارای 680 تن سکنه است. از رود خانه تجن مشروب میشود. محصولاتش برنج، غلات، پنبه، کنف، کنجد، صیفی و ابریشم است. اهالی به کشاورزی، کسب و صید گذران میکنند. ده باب دکان و یک دبستان دارد. باشگاه نظامی و شعبه شیلات آن در کنار دریا واقع است. راه شوسه به ساری دارد. خرابه هائی از آثار و ابنیۀ دورۀ صفویه در آنجا دیده میشود. از مراتع آن گله داران چهاردانگه و دودانگه استفاده مینمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ خِ زَ)
محمدحسن خان، مشهور به خانلارخان. به نوشتۀ مؤلف مجمعالفصحاء پسر علی مرادخان زند و نوۀ محمدحسن خان قاجار جد اعلای قاجاریه است. وی مقرب دربار فتحعلی شاه قاجار بود، و در سال 1237ه. ق. در کرمان به قتل رسید. این اشعار از اوست:
ملک سرشت و کواکب سپاه و مه رخسار
جهان پناه و فلک بارگاه و مهرسپهر
ولی نواز و مخالف گداز و روشن رای
فرشته طینت و آدم نژاد و پاک گهر.
مثنوی جمشید و خورشید را هم صاحب الذریعه به او نسبت داده است. (از ریحانه الادب ج 3). و رجوع به الذریعه ج 5ص 133 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرخزاد
تصویر فرخزاد
آنکه بطالع میمون متولد شده مبارک زاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخ زاد
تصویر فرخ زاد
خوش طالع
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که فرزند پهلوان باشد دلیر زاده: پس از باره رودابه آواز داد که ای پهلوان بچه گردازد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخزاد
تصویر فرخزاد
فرخزاده، مبارک، زاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرزاد
تصویر فرزاد
مولود
فرهنگ واژه فارسی سره
پیش بندر شهر ساری که در بیست کیلومتری شمال این شهر واقع شده
فرهنگ گویش مازندرانی